
شلی مک نامارا، معمار ایرلندی متولد ۱۹۵۲، یکی از چهرههای برجسته معماری معاصر است که با همکاری یوون فارل، استودیو گرافتون آرکیتکتس را در ۱۹۷۸ بنیان نهاد. فلسفه طراحی او بر پایه ایجاد چارچوبی برای زندگی انسانی استوار است؛ فضاهایی که افراد را به جهان متصل میکنند و با حساسیت به زمینه محلی، تاریخ و طبیعت، پایداری و مقیاس انسانی را اولویت میدهند. شلی مک نامارا، که از کودکی با نور و فضاهای تاریخی ایرلند الهام گرفته، معماری را نه تنها به عنوان یک هنر، بلکه به عنوان فعالیتی فرهنگی پیچیده میبیند که باید هدیهای برای جامعه باشد. آثار شاخص او، مانند دانشکده اقتصاد دانشگاه لوئیجی بوکنی در میلان (۲۰۰۸)، پردیس دانشگاه یوتیک در لیما (۲۰۱۵) و دانشکده پزشکی دانشگاه لیمریک (۲۰۱۲)، نمونههایی از نوآوری در استفاده از مواد محلی، کنترل نور طبیعی و ادغام ساختمان با شهر هستند. این پروژهها نه تنها جوایز جهانی مانند پریتزکر ۲۰۲۰ را برای او به ارمغان آوردند، بلکه تأثیر عمیقی بر معماری پایدار و عمومی گذاشتند. در صحنه معماری جهان، شلی مک نامارا با تأکید بر همکاری و مسئولیت زیستمحیطی، الگویی برای نسلهای آینده ارائه میدهد. اهمیت آثار او در این است که چگونه ساختمانهای عظیم را به فضاهای صمیمی و دعوتکننده تبدیل میکنند، و در عین حال به چالشهای فرهنگی و اقلیمی پاسخ میدهند. این مقاله به کاوش در زندگی، فلسفه و آثار او میپردازد تا نشان دهد چگونه شلی مک نامارا معماری را به ابزاری برای تقویت جوامع انسانی بدل ساخته است.
در دنیای معماری معاصر، جایی که ساختمانها اغلب به نمادهای قدرت یا فناوری تبدیل میشوند، شلی مک نامارا با رویکردی انسانی و سایتمحور، صدایی متمایز سر داده است. او، معمار ایرلندی که در ۱۹۵۲ در دوبلین زاده شد، نه تنها به عنوان شریک بنیانگذار استودیو گرافتون آرکیتکتس شناخته میشود، بلکه به عنوان برنده مشترک جایزه پریتزکر در سال ۲۰۲۰ – بالاترین افتخار معماری – به نمادی از نوآوری زنانه در این حوزه مردانهسالار بدل شده است. ملیت ایرلندی او، با ریشه در جغرافیای ناهموار و تاریخ غنی این جزیره، فلسفه طراحیاش را شکل داده: معماری به عنوان پلی بین انسان و محیط، که پایداری را نه به عنوان یک الزام فنی، بلکه به عنوان بخشی از هویت فرهنگی میبیند.
فلسفه طراحی شلی مک نامارا ریشه در تجربیات شخصیاش دارد. او در مصاحبههایش از کودکی در لیمریک سخن میگوید، جایی که بازدید از یک خانه قرن هجدهمی با نور فیلترشده از پنجرههای بلند، حس فضایی او را بیدار کرد. این تجربیات، همراه با تحصیل در دانشکده معماری دانشگاه کالج دوبلین (UCD) از ۱۹۷۴، او را به سمت دیدگاهی سوق داد که معماری را “چارچوبی برای زندگی انسانی” توصیف میکند. شلی مک نامارا بر مقیاس انسانی، استفاده از مواد محلی و کنترل دقیق نور تأکید دارد، تا فضاها نه تنها کاربردی، بلکه احساسی و الهامبخش باشند. او معماری را فعالیتی فرهنگی میداند که باید “هدیهای” برای جامعه باشد، همانطور که در بیینال ونیز ۲۰۱۸ با تم “فریاسپیس” (فضای آزاد) نشان داد.
اهمیت شلی مک نامارا در معماری معاصر، به ویژه در زمینه اروپایی و جهانی، در توانایی او برای ادغام مدرنیسم با حساسیت محلی نهفته است. در حالی که معمارانی مانند فرانک گری یا زاها حدید بر فرمهای دراماتیک تمرکز دارند، شلی مک نامارا ساختمانهایی خلق میکند که مانند “همسایگان خوب” عمل میکنند – فضاهایی که شهر را غنی میسازند بدون اینکه بر آن مسلط شوند. انتخاب او برای تحلیل در این مقاله، نه تنها به دلیل جوایزش، بلکه به خاطر تأثیر بلندمدتش بر پایداری و معماری عمومی است. چگونه شلی مک نامارا توانست استانداردهای معماری را تغییر دهد؟ این سؤال، که در طول مقاله به آن پاسخ میدهیم، خواننده را به سفری در آثار او دعوت میکند، جایی که هر ساختمان داستانی از چالشها، نوآوریها و تأثیرات فرهنگی روایت میشود.
دوره فعالیت شلی مک نامارا از دهه ۱۹۷۰ تا امروز، با بیش از ۴۰ سال تجربه در گرافتون، شاهد تحول معماری از مدرنیسم سخت به رویکردهای پایدار و انسانی بوده است. او به عنوان استاد در دانشگاههایی مانند هاروارد و ییل، نسل جدیدی از معماران را تربیت کرده که بر مسئولیت اجتماعی تأکید دارند. در ادامه، به تحلیل سه اثر شاخص او میپردازیم: دانشکده اقتصاد دانشگاه لوئیجی بوکنی در میلان، پردیس دانشگاه یوتیک در لیما و دانشکده پزشکی دانشگاه لیمریک. این آثار، پیوستگی فکری مک نامارا را نشان میدهند – از تمرکز بر نور و مواد در مقیاس شهری تا پاسخ به چالشهای اقلیمی در مناطق مختلف جهان.
جهت مشاوره و یا خرید آجر نسوز کلیک کنید.
قبل از ورود به تحلیل آثار، ضروری است که فلسفه طراحی شلی مک نامارا را عمیقتر بررسی کنیم. او معماری را نه به عنوان یک شیء ایزوله، بلکه به عنوان بخشی از اکوسیستم شهری و فرهنگی میبیند. در بیانیه پریتزکر، هیئت داوران تأکید کرد که آثار او “با صداقت در رویکرد، همکاری و مسئولیت زیستمحیطی” مشخص میشود. مک نامارا، تحت تأثیر معمارانی مانند لو کوربوزیه برای آزادی ایدههای رادیکال، اما با ریشه در سنت ایرلندی، بر “مقیاس انسانی در ساختمانهای عظیم” تمرکز دارد. او میگوید: “معماری ما را به جهان متصل میکند، مانند هیچ رشته دیگری.”
یکی از جنبههای کلیدی فلسفه او، پایداری است. نه به صورت شعاری، بلکه از طریق استفاده هوشمندانه از مواد محلی و طراحیهای غیرفعال برای کنترل آب و هوا. برای مثال، در پروژههایش، نور طبیعی از طریق سقفهای شیشهای یا پنجرههای جانبی فیلتر میشود تا فضاها را زنده کند، بدون نیاز به انرژی زیاد. این رویکرد، که ریشه در جغرافیای ایرلند با کوهها و صخرههایش دارد، به چالشهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی پاسخ میدهد. مک نامارا همچنین بر همکاری تأکید دارد؛ گرافتون نه یک استودیوی سلسلهمراتبی، بلکه تیمی است که ایدهها را از پایین به بالا پرورش میدهد.
در مقایسه با جریانات معاصر مانند دیکونستراکشن یا پارامتریک، فلسفه مک نامارا کلاسیکتر اما نوآورانه است. او فرم را از عملکرد جدا نمیکند، بلکه آن را با زمینه فرهنگی ادغام میکند. این دیدگاه، که در بیینال ونیز ۲۰۱۸ با تم فریاسپیس تجلی یافت، معماری را به عنوان “هدیهای عمومی” معرفی کرد – فضاهایی آزاد و در دسترس برای همه. تأثیر او بر معماران جوان، مانند کسانی که در هاروارد آموزش دیده، در ترویج این فلسفه مشهود است. حالا، بیایید به آثار شاخص بپردازیم و ببینیم چگونه این فلسفه در عمل تجلی مییابد.
جهت مشاوره و یا خرید آجر آذرخش کلیک کنید.
دانشکده اقتصاد دانشگاه لوئیجی بوکنی در میلان، ایتالیا، یکی از برجستهترین آثار شلی مک نامارا است که در سال ۲۰۰۸ تکمیل شد و بلافاصله جایزه ساختمان جهانی سال را از فستیوال معماری جهانی دریافت کرد. این پروژه، واقع در قلب شهری پرجنبوجوش مانند میلان، برای ۱۰۰۰ استاد و ۱۵۰۰ دانشجو طراحی شده و به عنوان یک پردیس عمودی عمل میکند. کانسپت اصلی، ایجاد یک “بازار ایدهها” است – فضایی که تبادل دانش را مانند یک بازار سنتی تسهیل کند، با جداسازی دفاتر تحقیقاتی از سالنهای کنفرانس، اما با اتصال عمومی به شهر.
متریالهای مورد استفاده، بتن خام و شیشه، با حساسیت به زمینه ایتالیایی انتخاب شدهاند. بتن، با بافتی خشن، به دیوارهای تاریخی میلان اشاره دارد، در حالی که شیشههای بزرگ، نور را به عمق ساختمان نفوذ میدهند. چالش اصلی، ادغام این حجم عظیم با بافت شهری فشرده بود؛ مک نامارا با ایجاد یک کانوپی شناور در طبقه همکف، ساختمان را به یک فضای عمومی تبدیل کرد که عابران را دعوت میکند. این کانوپی، مانند یک سایبان شهری، سایه و نور را بازی میدهد و ساختمان را به “فیلتری” بین دانشگاه و شهر بدل میسازد.
از نظر تأثیرات فرهنگی، بوکنی نه تنها یک ساختمان آموزشی، بلکه یک نقطه فرهنگی در میلان است. آن در دوران رکود اقتصادی ۲۰۰۸ ساخته شد و با ایجاد فضاهای باز، نمادی از امید و تبادل شد. زیستمحیطی، طراحی غیرفعال با تهویه طبیعی و نور روز، مصرف انرژی را کاهش داد و الگویی برای پایداری در شهرهای اروپایی ارائه کرد. در زمینه تاریخی، این اثر به سنت رنسانس ایتالیایی – با حیاطهای مرکزی – اشاره دارد، اما با مدرنیسم معاصر ترکیب میشود.
روایت ساخت این اثر، داستانی از چالشهاست: رقابت بینالمللی که گرافتون را انتخاب کرد، با بودجه محدود، اما با تمرکز بر جزئیات، مانند پلههای معلق که فضا را به هم متصل میکنند. نور در بوکنی، مانند نوری که از سقفهای شیشهای میتابد، فضا را تعریف میکند – یک سالن زیرزمینی جادویی که داوران آن را “قلمرو زیرزمینی سحرآمیز” نامیدند. این نور، سایههای نرم ایجاد میکند و حس عمق و ارتباط را القا میکند، گویی ساختمان نفس میکشد.
جهت مشاوره و یا خرید آجر نما کلیک کنید.
این اثر، شلی مک نامارا را متمایز میکند زیرا استانداردهای معماری آموزشی را تغییر داد. در حالی که دانشگاهها اغلب ساختمانهای بسته و ایزوله هستند، بوکنی با باز کردن خود به شهر، معماری را به ابزاری برای دموکراسی فرهنگی بدل ساخت. اهمیت آن در پایداری نهفته است؛ با کاهش نیاز به تهویه مصنوعی، به موضوعات امروزی مانند تغییرات اقلیمی پاسخ میدهد. از نظر من، بوکنی نه تنها یک ساختمان، بلکه یک روایت است از اینکه چگونه معماری میتواند جوامع را متحد کند، و تأثیرش بر معمارانی مانند نورمن فاستر مشهود است که بعدها از آن الهام گرفتند.
پردیس دانشگاه یوتیک در لیما، پرو، پروژهای است که شلی مک نامارا را به سطح جهانی برد و جایزه بینالمللی RIBA در ۲۰۱۶ را کسب کرد. تکمیلشده در ۲۰۱۵، این پردیس عمودی برای دانشگاه فناوری پرو طراحی شد و بر روی سایتی چالشبرانگیز – بین بزرگراه و محله مسکونی – بنا گردید. کانسپت، ایجاد یک “پردیس آبشاری” است که با شیب طبیعی زمین همخوانی دارد و بادهای خنک اقیانوسی را به داخل هدایت میکند تا نیاز به تهویه مصنوعی را به حداقل برساند.
متریالها، بتن پیشساخته و شیشههای دوجداره، با اقلیم گرم و مرطوب لیما سازگار هستند. بتن، با رنگهای محلی الهامگرفته از معماری اینکایی، حس ثبات میدهد، در حالی که شیشهها نور را فیلتر میکنند تا گرما را کنترل کنند. چالشها شامل محدودیت زمین و نویز بزرگراه بود؛ مک نامارا با لایهبندی فضاها – آزمایشگاهها در پایین، کلاسها در بالا – و ایجاد حیاطهای باز، ساختمان را به یک “همسایه سبز” تبدیل کرد. این لایهها، مانند صخرههای پرو، فضاهای صمیمی ایجاد میکنند.
تأثیرات فرهنگی، عمیق است: یوتیک، در کشوری با نابرابری آموزشی، به نمادی از دسترسی عمومی به دانش بدل شد. زیستمحیطی، طراحی غیرفعال با جمعآوری آب باران و سایهبانهای طبیعی، پایداری را در منطقهای حساس به خشکسالی برجسته میکند. در زمینه تاریخی، این اثر به معماری استعماری پرو – با حیاطهای مرکزی – اشاره دارد، اما با نوآوری معاصر، مانند رمپهای پیوسته که حرکت را تسهیل میکنند.
داستان ساخت، پر از ماجراجویی است: همکاری با مهندسان محلی در برابر زلزلههای پرو، و چالشهای لجستیکی در سایت دورافتاده. نور در یوتیک، از طریق بازشوهای افقی، فضا را به لایههای نوری تقسیم میکند – یک افق مصنوعی که دانشجویان را به تفکر وامیدارد. این نور، همراه با باد، حس آزادی و اتصال به طبیعت را القا میکند، گویی پردیس بخشی از منظره پرو است.
یوتیک، شلی مک نامارا را به عنوان معمار جهانی معرفی میکند زیرا چالشهای اقلیمی جنوب آمریکا را با حساسیت اروپایی حل کرد. اهمیت آن در تأثیر بر فرهنگ عامه است؛ دانشجویان محلی آن را “قلعه دانش” مینامند، که آموزش را دموکراتیک میسازد. متمایز از رقبا، با تمرکز بر پایداری واقعی – نه ظاهری – و الهامبخشی به معمارانی مانند دیوید آجای در پروژههای شهری، یوتیک اثباتی است بر اینکه معماری میتواند زندگی روزمره را تغییر دهد.
جهت مشاوره و یا خرید پودر بندکشی آجر کلیک کنید.
دانشکده پزشکی دانشگاه لیمریک در ایرلند، تکمیلشده در ۲۰۱۲، بازگشت شلی مک نامارا به ریشههایش است. این پروژه، بخشی از گسترش دانشگاه بر روی رودخانه شانون، شامل مدرسه پزشکی، اقامتگاه دانشجویی و یک پیازای عمومی است. کانسپت، ایجاد یک “فضای عمومی جدید” از طریق پل عابر پیاده است که ساختمانهای موجود را به هم متصل میکند و دانشگاه را به شهر باز میکند.
متریالها، سنگ محلی لیمریک و شیشه، با اقلیم مرطوب ایرلند همخوانی دارند. سنگ، حس دوام میدهد، در حالی که شیشهها نور را به عمق نفوذ میدهند. چالشها، ادغام با ساختمانهای قدیمی مانند سالن ورزشی بود؛ مک نامارا با ایجاد یک پرگولا و رمپهای نرم، فضایی سیال ساخت. این پرگولا، مانند یک باغ معلق، سایه و نور را بازی میدهد.
تأثیرات فرهنگی، در تقویت هویت ایرلندی است: لیمریک، با تاریخ صنعتی، حالا مرکزی آموزشی است. زیستمحیطی، طراحی با تهویه طبیعی و جمعآوری آب، پایداری را اولویت میدهد. در زمینه تاریخی، به سنت ایرلندی حیاطهای محصور اشاره دارد.
روایت ساخت، شامل غلبه بر سیلهای شانون بود. نور در لیمریک، از سقفهای باز، فضاها را زنده میکند – یک پیازای که دانشجویان را به تفکر گروهی وامیدارد.
این اثر، پیوستگی آثار او را نشان میدهد و مهم است زیرا معماری آموزشی را انسانی میکند. متمایز با تمرکز بر سلامت روانی دانشجویان از طریق فضاهای سبز، لیمریک بر موضوعات امروزی مانند رفاه پساکرونا تأثیر گذاشته و الگویی برای دانشگاههای اروپایی است.
آثار شلی مک نامارا، از بوکنی تا لیمریک، پیوستگی فکری دارند: همه بر مقیاس انسانی، نور و پایداری تمرکز دارند. بوکنی تبادل شهری را، یوتیک اقلیمی را و لیمریک محلی را برجسته میکنند. در مقایسه، بوکنی دراماتیکتر از لیمریک است، اما همه به مدرنیسم انسانی لوئی کان اشاره دارند. در جریانات روز، مانند معماری بیوفیلیک، آثار او پیشرو هستند و بر معمارانی مانند توماس هترویک تأثیر گذاشتهاند.
شلی مک نامارا، با آثارش، معماری معاصر را غنی ساخته و جایگاهی ابدی در تاریخ دارد. اهمیت او در تبدیل ساختمانها به هدیههای انسانی است، با تأثیر بلندمدت بر پایداری و جوامع. او نه تنها ایرلند، بلکه جهان را تغییر داد، و نسلهای آینده را الهام میبخشد.
دیدگاهتان را بنویسید