خلاصه کتاب “چشمان پوست” اثر یوهانی پالاسما

خلاصه کتاب “چشمان پوست” اثر یوهانی پالاسما

مشخصات کتاب:

  • عنوان اصلی: The Eyes of the Skin: Architecture and the Senses
  • نویسنده: یوهانی پالاسما (Juhani Pallasmaa)
  • موضوع: ادراک حسی در معماری، پدیدارشناسی فضا، نقد دیدمحوری
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • سال انتشار: 1996 (ویرایش نخست)، 2012 (ویرایش سوم)
  • ناشر: Wiley
  • تعداد صفحات: حدود 128 صفحه
  • شابک (ISBN): ‎978-1119941286
  • موضوع کلی: این کتاب به بررسی نقش حواس، به‌ویژه حس لامسه، در تجربه معماری می‌پردازد و بر ضرورت بازگرداندن تعادل حسی به طراحی معماری در برابر سلطه بصری تأکید دارد.

چکیده

کتاب چشمان پوست: معماری و حواس، نوشته یوهانی پالاسما، تأملی عمیق بر نقش حواس در تجربه معماری و نقدی بر سلطه بصری در فرهنگ مدرن است. پالاسما استدلال می‌کند که معماری، بیش از آنکه صرفاً هنری برای چشم باشد، باید تجربه‌ای چندحسی را فراهم کند که بدن و ذهن را به‌صورت یکپارچه درگیر کند. او در کتاب چشمان پوست حس لامسه را به‌عنوان “مادر حواس” معرفی می‌کند و بر نقش محوری بدن در ادراک فضا تأکید می‌ورزد. این اثر با تکیه بر فلسفه پدیدارشناسی، به‌ویژه آرای موریس مرلو-پونتی، و تجربیات شخصی نویسنده، معماری معاصر را به چالش می‌کشد و خواستار بازگشت به فضاهایی است که وجود انسانی را تقویت کنند. خلاصه حاضر، نسخه‌ای فشرده از کتاب است که روح، سبک و عمق آن را حفظ می‌کند و خواننده را به سفری حسی در مفاهیم معماری دعوت می‌کند.

مقدمه

در کتاب چشمان پوست معماری، هنری است که ما را با جهان پیوند می‌دهد، اما در عصر مدرن، این پیوند به نفع سلطه چشم تضعیف شده است. یوهانی پالاسما در چشمان پوست، با نگاهی پدیدار شناسانه، این پرسش را مطرح می‌کند که چگونه معماری می‌تواند بار دیگر به تجربه‌ای کامل از وجود انسانی تبدیل شود. او از تسلط بصرگرایی در فرهنگ و طراحی انتقاد می‌کند و استدلال می‌کند که این رویکرد، ما را از جهان جدا کرده و به تماشاگرانی منفعل بدل ساخته است.

کتاب چشمان پوست از نگرانی شخصی پالاسما سرچشمه می‌گیرد؛ او مشاهده کرده بود که آموزش و نقد معماری بیش از حد بر تصویر بصری متمرکز شده و کیفیت‌های حسی را نادیده گرفته است. هدف او بازگرداندن تعادل میان حواس است، به‌ویژه با تأکید بر لامسه که به باور او، بنیان ادراک ماست. پالاسما از خوانندگان دعوت می‌کند تا معماری را نه صرفاً به‌عنوان یک شیء بصری، بلکه به‌عنوان تجربه‌ای جسمانی و ذهنی درک کنند.

اهمیت کتاب چشمان پوست در زمانه‌ای که فناوری و تصاویر سطحی بر معماری چیره شده‌اند، بیش از پیش آشکار می‌شود. پالاسما ما را به کند کردن گام‌هایمان و لمس دوباره جهان فرا می‌خواند. این اثر نه‌تنها برای معماران، بلکه برای هر کسی که به دنبال فهم عمیق‌تر رابطه خود با فضاست، تأثیری ماندگار دارد.

تأکید پالاسما بر بدن به‌عنوان مرکز ادراک، از فلسفه مرلو-پونتی و پژوهش‌های عصبی الهام گرفته است. او در کتاب چشمان پوست معتقد است که معماری باید ما را به خودمان و جهان بازگرداند، نه اینکه ما را در انزوا و جدایی غرق کند. کتاب چشمان پوست دعوتی است به بازاندیشی در نقش معماری در زندگی انسانی.

از این‌رو، چشمان پوست بیش از یک نقد، پیشنهادی برای احیای معماری به‌عنوان هنری زندگی‌بخش است. در ادامه، با کاوش در بخش‌های اصلی کتاب، این ایده‌ها را با حفظ سبک و لحن پالاسما بازسازی می‌کنیم.

آجر آذرخش

تحلیل و خلاصه فصل‌ها

بخش اول: چشم و دانش

در فرهنگ غربی، چشم از دیرباز به‌عنوان نجیب‌ترین حس شناخته شده است. پالاسما با اشاره به فیلسوفان یونانی چون هراکلیتوس و افلاطون، نشان می‌دهد که چگونه دیدن با دانش و حقیقت پیوند خورده است. هراکلیتوس می‌گفت: «چشم‌ها شاهدان دقیق‌تری از گوش‌ها هستند»، و افلاطون دید را بزرگ‌ترین هدیه انسان می‌دانست. این سنت در فلسفه ادامه یافت و نور به استعاره‌ای برای حقیقت بدل شد.

اما این برتری بصری، حواس دیگر را به حاشیه راند. پالاسما استدلال می‌کند که اختراع پرسپکتیو در رنسانس، چشم را به مرکز ادراک و خودآگاهی تبدیل کرد. این تحول، جهان را به تصویری قابل‌کنترل تقلیل داد و انسان را از تجربه کامل حسی دور کرد. در نتیجه، معماری نیز به هنری برای چشم‌ها تبدیل شد، نه برای بدن.

او در کتاب چشمان پوست به نقد این بصرگرایی می‌پردازد و از فیلسوفانی چون نیچه و مرلو-پونتی یاد می‌کند که سلطه چشم را به چالش کشیده‌اند. نیچه از «خصومت با حواس» در فلسفه انتقاد کرد و مرلو-پونتی دید را بخشی از «گوشت جهان» دانست، نه ناظری جدا. پالاسما این دیدگاه را گسترش می‌دهد و می‌گوید معماری باید از این جدایی بگریزد.

فناوری مدرن این سلطه را تشدید کرده است. پالاسما با ارجاع به هایدگر، که از «فتح جهان به‌عنوان تصویر» سخن گفته، هشدار می‌دهد که چشم امروز، از طریق تصاویر بی‌پایان، ما را در لحظه‌ای ابدی و بی‌عمق نگه می‌دارد. سرعت و هم‌زمانی، فضا و زمان را در هم می‌آمیزند و تجربه را سطحی می‌کنند.

این بخش از کتاب چشمان پوست، زمینه‌ساز نقد پالاسما از معماری معاصر است. او معتقد است که بی‌توجهی به بدن و حواس، شهرها و بناهای ما را بی‌روح کرده است. معماری باید بار دیگر ما را به جهان متصل کند، نه اینکه ما را به تماشاگرانی تنها بدل سازد.

منتقدان بصرگرایی

پالاسما به سنت انتقادی در فلسفه قرن بیستم اشاره می‌کند که بصرگرایی را زیر سؤال برده است. نیچه از نفرت از بدن در فلسفه سخن گفت و شلر آن را «نفرت از جسم» نامید. در فرانسه، سارتر از نگاه دیگران که انسان را سنگ می‌کند، انتقاد کرد و مرلو-پونتی دید را به بدنی بازگرداند که جهان را لمس می‌کند.

این انتقادها برای معماری نیز معنادارند. پالاسما می‌گوید تسلط چشم، معماری را از ریشه‌های انسانی‌اش جدا کرده است. بیمارستان‌ها و فرودگاه‌ها، با وجود پیشرفت فناوری، اغلب حس بیگانگی را برمی‌انگیزند، زیرا فقط چشم را مخاطب قرار می‌دهند، نه کل وجود را.

او به کتاب چشم‌های فروافتاده از مارتین جی ارجاع می‌دهد که ریشه‌های بصرگرایی را در فرهنگ غرب کاویده است. این تسلط، از اختراع چاپ تا عکاسی، جهان را به تصویر تبدیل کرده، اما پالاسما می‌پرسد: آیا این تصویر، ما را به جهان نزدیک‌تر کرده یا دورتر؟

معماری مدرن، به‌ویژه در آثار لوکوربوزیه و میس ون در روهه، این گرایش را تقویت کرد. پالاسما این رویکرد را ناکافی می‌داند، زیرا بدن و خاطرات ما را بی‌سرپناه گذاشته است. او خواستار معماری‌ای است که حواس را دوباره متعادل کند.

این نقد، دعوتی است به بازاندیشی در تجربه معماری. پالاسما معتقد است که بدون بازگشت به حواس، نمی‌توانیم از بیگانگی مدرن رها شویم. معماری باید بیش از چشم، قلب و جسم را لمس کند.

چشم خودشیفته و پوچ‌گرا

چشم مدرن، به باور پالاسما، هم خودشیفته است و هم پوچ‌گرا. خودشیفتگی در معماری به خودنمایی و بازی‌های فکری تقلیل می‌یابد، بی‌آنکه پیوندی با ذهن و جامعه داشته باشد. پوچ‌گرایی اما، ما را از جهان جدا می‌کند و تجربه را به سفری بصری و بی‌معنا بدل می‌سازد.

او در کتاب چشمان پوست با اشاره به هایدگر، می‌گوید که چشم ابتدا رؤیاهایی باشکوه آفرید، اما اکنون به سوی پوچی می‌رود. پروژه‌های معماری که در دهه‌های اخیر ستایش شده‌اند، اغلب این دو ویژگی را نشان می‌دهند: خودنمایی بی‌هدف یا جدایی از معنا.

تولید انبوه تصاویر در عصر صنعت، این روند را بدتر کرده است. پالاسما از میشل دو سرتو نقل می‌کند که جامعه ما با «رشد سرطانی دید» تعریف می‌شود. معماری نیز در این جریان گرفتار شده و به تصاویری سطحی بدل گشته که منطق ساختاری و حس همدلی را از دست داده‌اند.

در مقابل، حس لامسه نمی‌تواند پوچ‌گرا باشد، زیرا نزدیکی و صمیمیت را به همراه دارد. پالاسما این تفاوت را کلیدی می‌داند: چشم فاصله می‌گیرد، اما لمس متصل می‌کند. معماری باید از این درس بهره گیرد.

این بخش، هشداری است به معماران: اگر چشم بر بدن و معنا چیره شود، معماری به ابزاری برای بیگانگی بدل خواهد شد. پالاسما ما را به سوی معماری‌ای هدایت می‌کند که وجود را در بر گیرد.

فضای شفاهی در برابر فضای بصری

انسان همیشه تحت سلطه چشم نبوده است. پالاسما با ارجاع به ادوارد تی. هال، از فرهنگ‌هایی سخن می‌گوید که در آن‌ها بو، مزه و لمس هنوز نقش جمعی دارند. این جوامع، فضا را نه فقط با چشم، بلکه با کل بدن تجربه می‌کنند.

او در کتاب چشمان پوست به تفاوت میان فرهنگ‌های شفاهی و بصری می‌پردازد. در فرهنگ شفاهی، شنیدن بر دیدن مقدم بود و فضا از طریق صدا و لمس درک می‌شد. اما با ظهور خط و چاپ، چشم برتری یافت و فضا به تصویری دوبعدی تبدیل شد.

این تغییر، معماری را نیز دگرگون کرد. پالاسما می‌گوید معماری مدرن، با تأکید بر فرم بصری، از عمق حسی فاصله گرفته است. در مقابل، معماری سنتی، مانند خانه‌های روستایی، با مواد و بافت‌هایشان، بدن را درگیر می‌کردند.

فناوری این شکاف را عمیق‌تر کرده است. تصاویر عکاسی‌شده از بناها، فضا را به سطحی تخت بدل می‌کنند، اما تجربه واقعی معماری در حرکت و لمس رخ می‌دهد. پالاسما از ما می‌خواهد این بعد گمشده را بازیابیم.

او در کتاب چشمان پوست نتیجه می‌گیرد که معماری باید از فضای صرفاً بصری به سوی تجربه‌ای چندحسی حرکت کند. این بازگشت، ما را به ریشه‌های انسانی‌مان بازمی‌گرداند و فضا را دوباره معنادار می‌کند.

آجر نسوز نما

معماری شبکیه‌ای و از دست رفتن انعطاف‌پذیری

پالاسما معماری مدرن را «معماری شبکیه‌ای» می‌نامد، زیرا تنها چشم را هدف قرار می‌دهد. او از لوکوربوزیه نقل می‌کند که معماری را «بازی هوشمندانه حجم‌ها زیر نور» می‌دانست. این دیدگاه، فرم را بر تجربه حسی ترجیح داد.

این رویکرد، انعطاف‌پذیری معماری را از بین برده است. پالاسما می‌گوید بناهای مدرن، با سطوح صاف و خطوط تیز، حس لامسه را نادیده می‌گیرند. در مقابل، معماری سنتی با بافت‌ها و نرمی‌هایش، دست را دعوت می‌کرد.

او در کتاب چشمان پوست به پنجره آلبرتی انتقاد می‌کند که جهان را به چارچوبی بصری محدود کرد. این چارچوب، تجربه فضا را به یک تصویر ثابت بدل ساخت و از پویایی حسی کاست. پالاسما خواستار رهایی از این محدودیت است.

فناوری دیجیتال این مشکل را تشدید کرده است. طراحی با کامپیوتر، معمار را از لمس مواد دور می‌کند و خلاقیت را به محدود می‌سازد. پالاسما از مدل‌سازی دستی دفاع می‌کند که ذهن و جسم را متصل نگه می‌دارد.

این بخش، دعوتی است به بازنگری در ابزارها و اهداف معماری. پالاسما می‌گوید معماری باید انعطاف‌پذیر و چندحسی باشد، نه محصور در شبکیه چشم.

بخش دوم: بدن در مرکز

بدن، هسته ادراک ماست. پالاسما استدلال می‌کند که معماری باید بدن را در مرکز قرار دهد، نه چشم را. او می‌گوید تجربه فضا از طریق حرکت، لمس و حضور جسمانی شکل می‌گیرد، نه صرفاً دیدن.

مرلو-پونتی الهام‌بخش این دیدگاه است. او بدن را «شیء‌ای می‌دانست که می‌بیند و لمس می‌کند». پالاسما این ایده را به معماری بسط می‌دهد: فضا باید بدن را در خود غرق کند، نه اینکه آن را به تماشاگر بدل سازد.

او در کتاب چشمان پوست از مثال‌هایی چون خانه‌های سنتی ژاپنی یاد می‌کند که با کف‌پوش‌های نرم و سایه‌ها، بدن را دعوت می‌کنند. در مقابل، بناهای مدرن اغلب سرد و بیگانه‌اند، زیرا فقط چشم را خطاب قرار می‌دهند.

پالاسما به نقش دید محیطی نیز اشاره می‌کند. این دید نامتمرکز، ما را در فضا قرار می‌دهد، برخلاف دید متمرکز که ما را بیرون نگه می‌دارد. معماری باید این تجربه را تقویت کند.

این بخش از کتاب چشمان پوست، معماری را به‌عنوان هنری جسمانی بازتعریف می‌کند. پالاسما می‌گوید فضا باید ما را در خود بپذیرد، نه اینکه ما را به ناظرانی دور بدل کند.

تجربه چندحسی

معماری باید همه حواس را درگیر کند. پالاسما می‌گوید ادراک ما ترکیبی است از دید، لمس، صدا و حتی بو. او از مرلو-پونتی نقل می‌کند: «من با کل وجودم ادراک می‌کنم، نه با جمع حس‌های جداگانه».

او در کتاب چشمان پوست مثال‌هایی از فضاهای چندحسی می‌آورد: کلیسایی که با صدای زنگ‌ها زنده می‌شود، یا باغی که عطر گل‌هایش را به ما می‌رساند. این تجربه‌ها، ما را به جهان متصل می‌کنند.

در مقابل، معماری مدرن اغلب تک‌حسی است. پالاسما از سطوح صیقلی و بی‌صدا انتقاد می‌کند که فقط چشم را راضی می‌کنند. او خواستار بازگشت به مواد طبیعی است که حواس را بیدار می‌کنند.

فناوری این شکاف را عمیق‌تر کرده است. تصاویر کامپیوتری، بافت و صدا را حذف می‌کنند و فضا را به سطحی بصری بدل می‌سازند. پالاسما از ما می‌خواهد این فقدان را جبران کنیم.

این بخش از کتاب چشمان پوست، پیشنهادی است برای معماری‌ای که همه حواس را در بر گیرد. پالاسما معتقد است تنها چنین معماری‌ای می‌تواند وجود انسانی را کامل کند.

آجرنما

اهمیت سایه

سایه، عنصری کلیدی در معماری است. پالاسما می‌گوید سایه‌ها فضا را عمق می‌بخشند و حس آرامش را القا می‌کنند. او از تانazaki نقل می‌کند که سایه را «زیبایی شرقی» می‌دانست.

در معماری مدرن، نور شدید سایه‌ها را حذف کرده است. پالاسما این را نقص می‌داند، زیرا سایه، فضا را نرم و قابل‌لمس می‌کند. او از کلیساهای گوتیک مثال می‌زند که با بازی نور و سایه، روح را تسخیر می‌کنند.

سایه همچنین زمان را نشان می‌دهد. حرکت سایه‌ها در طول روز، حس گذر را به ما می‌دهد و ما را به طبیعت متصل می‌کند. این پویایی در بناهای مدرن گم شده است.

پالاسما به نقش سایه در ادراک محیطی نیز اشاره می‌کند. سایه‌ها، فضا را از تصویر به تجربه بدل می‌کنند و ما را در آن غرق می‌سازند. او خواستار توجه دوباره به این عنصر است.

این بخش، سایه را نه فقط عنصری بصری، بلکه حسی و معنوی می‌داند. پالاسما می‌گوید معماری بدون سایه، روح خود را از دست می‌دهد.

صمیمیت صوتی

صدا، فضا را زنده می‌کند. پالاسما می‌گوید معماری باید شنیدنی باشد، نه فقط دیدنی. او از صدای قدم‌ها روی سنگ یا زمزمه باد در جنگل مثال می‌زند که فضا را ملموس می‌کنند.

او در کتاب چشمان پوست به فرهنگ شفاهی اشاره می‌کند که در آن صدا، حس حضور را می‌آفرید. در مقابل، معماری مدرن اغلب بی‌صدا و ساکت است، گویی فقط برای چشم طراحی شده.

پالاسما از آکوستیک طبیعی دفاع می‌کند. کلیسایی که طنین دعاها در آن می‌پیچد، یا خانه‌ای که صدای باران را بازتاب می‌دهد، ما را به فضا نزدیک‌تر می‌کند. این صمیمیت، گم‌شده معماری امروز است.

فناوری، صدا را نیز حذف کرده است. پالاسما می‌گوید طراحی دیجیتال، آکوستیک را نادیده می‌گیرد و فضا را سترون می‌کند. او خواستار بازگشت به صداهای طبیعی است.

این بخش از کتاب چشمان پوست، صدا را بخشی جدایی‌ناپذیر از معماری می‌داند. پالاسما معتقد است فضا بدون صدا، ناقص و بی‌جان است.

آجر نسوز

شکل لمس

لمس، حس بنیادین ماست. پالاسما می‌گوید معماری باید دست را دعوت کند، نه فقط چشم را. او از دستگیره‌های در، که به انگشتان شکل می‌دهند، یا سنگ‌هایی که بافتشان را حس می‌کنیم، سخن می‌گوید.

او در کتاب چشمان پوست به مواد طبیعی مانند چوب و سنگ اشاره می‌کند که با گرما و بافتشان، ما را به خود می‌خوانند. در مقابل، سطوح صاف فلزی و شیشه‌ای مدرن، سرد و دورند.

پالاسما از تجربه طراحی خود می‌گوید: مدل‌سازی دستی، او را به فضا نزدیک‌تر می‌کرد، اما کامپیوتر این پیوند را قطع کرد. او معتقد است خلاقیت در لمس متولد می‌شود.

او در کتاب چشمان پوست به نقش لمس در حافظه نیز اشاره می‌کند. بافت یک دیوار یا نرمی یک فرش، خاطرات را بیدار می‌کنند و ما را به گذشته متصل می‌سازند. این عمق در معماری مدرن گم شده است.

این بخش از کتاب چشمان پوست، لمس را روح معماری می‌داند. پالاسما می‌گوید بدون لمس، فضا فقط تصویری است که نمی‌توان در آن زیست.

معماری حواس

معماری باید حواس را متحد کند. پالاسما استدلال می‌کند که فضا، تنها زمانی معنادار است که بدن و ذهن را به هم پیوند دهد. او از بناهایی چون موزه SIIDA در فنلاند مثال می‌زند که نور، صدا و بافت را در هم می‌آمیزند.

او در کتاب چشمان پوست به وظیفه معماری اشاره می‌کند: نه فقط سرپناه، بلکه تقویت حس وجود. معماری باید ما را به خودمان و جهان بازگرداند، نه اینکه ما را در جدایی نگه دارد.

پالاسما از تجربه شخصی‌اش می‌گوید: طراحی با دست و حضور در فضا، او را به این درک رساند. او معتقد است معمار باید با کل وجودش کار کند، نه فقط ذهنش.

فناوری این پیوند را تهدید می‌کند. پالاسما هشدار می‌دهد که اگر معماری به تصاویر دیجیتال محدود شود، روح خود را از دست خواهد داد. او خواستار بازگشت به ریشه‌های حسی است.

این بخش، جمع‌بندی دیدگاه پالاسما است: معماری‌ای که حواس را در بر نگیرد، نمی‌تواند انسانی باشد. او ما را به سوی فضاهایی هدایت می‌کند که زندگی را غنی کنند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی کلی

چشمان پوست دعوتی است به بازاندیشی در معماری به‌عنوان تجربه‌ای انسانی. پالاسما با نقد سلطه بصری، ما را به سوی تعادل حسی هدایت می‌کند که در آن لمس، صدا و بدن، نقشی برابر با چشم دارند. او معتقد است معماری باید وجود ما را تقویت کند، نه اینکه ما را به تماشاگرانی تنها بدل سازد.

این کتاب، با تکیه بر فلسفه و تجربه، نشان می‌دهد که چگونه فناوری و بصرگرایی، ما را از جهان جدا کرده‌اند. پالاسما از معماران می‌خواهد که با دست و قلب طراحی کنند، نه فقط با صفحه نمایش. او فضا را نه تصویری ثابت، بلکه تجربه‌ای زنده می‌بیند.

تأثیر این اثر فراتر از معماری است. خواننده، چه معمار باشد چه نه، درمی‌یابد که چگونه فضاها بر احساس و هویتش اثر می‌گذارند. پالاسما ما را به کند کردن گام‌ها و لمس دوباره جهان فرا می‌خواند.

او در کتاب چشمان پوست نتیجه می‌گیرد که معماری، هنری زندگی‌بخش است که باید رؤیاها، خاطرات و حواس را در خود جای دهد. این کتاب، پیشنهادی است برای جهانی که در آن فضاها، ما را به خودمان بازمی‌گردانند.

در نهایت، چشمان پوست نه‌تنها نقدی بر زمانه ماست، بلکه راهنمایی است برای آینده‌ای که در آن معماری، دوباره معنادار و انسانی شود. این اثر، خواننده را با سؤالی بزرگ تنها می‌گذارد: چگونه می‌توانیم جهان را دوباره لمس کنیم؟

تحلیل و ارزیابی

چشمان پوست اثری برجسته در نظریه معماری است که با عمق فلسفی و نثر شاعرانه‌اش، خواننده را مسحور می‌کند. نقطه قوت آن، پیوند تجربه شخصی پالاسما با مفاهیم پدیدارشناسی است که معماری را از بحثی فنی به تأملی وجودی ارتقا می‌دهد.

استفاده از مثال‌های متنوع، از کلیساهای گوتیک تا خانه‌های ژاپنی، استدلال او را ملموس می‌کند. پالاسما با ارجاع به فیلسوفان و هنرمندان، نشان می‌دهد که ایده‌هایش ریشه در سنتی غنی دارند. این رویکرد، کتاب را به منبعی الهام‌بخش برای معماران و دانشجویان بدل کرده است.

با این حال، کتاب فاقد راهکارهای عملی است. پالاسما بیشتر به تحلیل می‌پردازد و کمتر به چگونگی اجرای ایده‌هایش در طراحی واقعی توجه می‌کند. این ممکن است برای معمارانی که به دنبال دستورالعمل هستند، ناامیدکننده باشد.

تأثیر این اثر بر آموزش معماری قابل‌توجه است. بسیاری از دانشگاه‌ها آن را در برنامه درسی گنجانده‌اند و بحث تعادل حسی را به گفتمان معماری بازگردانده‌اند. در دنیای واقعی، آثار خود پالاسما، مانند موزه SIIDA، این ایده‌ها را به نمایش می‌گذارند.

در کل، چشمان پوست اثری است که هم ذهن را به چالش می‌کشد و هم قلب را لمس می‌کند. کتاب چشمان پوست برای هر که به دنبال فهم عمیق‌تر رابطه انسان و فضاست، ضروری است.

اشتراک‌گذاری مقاله

مطالب مرتبط
خلاصه کتاب رنگ، فضا و سبک اثر کریس گریملی و میمی لاو

خلاصه کتاب رنگ، فضا و سبک اثر کریس گریملی و میمی لاو

خلاصه کتاب کلیسای قدیمی سنت پائول نوشته ویلیام بنهام

خلاصه کتاب کلیسای قدیمی سنت پائول نوشته ویلیام بنهام

کتاب معماری استعماری فیلادلفیا

خلاصه کتاب معماری استعماری فیلادلفیا

خلاصه کتاب "فرهنگ معماری اسلامی" اثر اندرو پترسن

خلاصه کتاب “فرهنگ معماری اسلامی” اثر اندرو پترسن

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات آجر نسوز AI تماس