خلاصه کتاب “تجربه‌ی مدرنیته” – All That Is Solid Melts Into Air: The Experience of Modernity

خلاصه کتاب “تجربه‌ی مدرنیته” – All That Is Solid Melts Into Air: The Experience of Modernity

مشخصات کتاب:

  • عنوان اصلی: All That Is Solid Melts Into Air: The Experience of Modernity
  • نویسنده: مارشال برمن (Marshall Berman)
  • موضوع: فلسفه اجتماعی، مدرنیته، نقد فرهنگی
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • سال نخستین انتشار: 1982
  • ناشر: Simon & Schuster
  • تعداد صفحات: حدود 384 صفحه
  • شابک (ISBN): ‎978-0140109627

می توانید هم اکنون این کتاب را به صورت صوتی گوش کنید: (تهیه شده توسط هوش مصنوعی بریک کالا)

موضوع کلی: این کتاب به بررسی تجربه مدرنیته و تأثیرات آن بر زندگی انسان‌ها از طریق تحلیل آثار ادبی، فلسفی و تاریخی می‌پردازد. برمن مدرنیته را به‌عنوان یک پدیده جهانی توصیف می‌کند که هم فرصت‌های جدیدی برای رشد و تحول فراهم می‌کند و هم تهدیدهایی برای از دست دادن هویت و ثبات به همراه دارد.


چکیده

کتاب “همه چیز که جامد است به هوا تبدیل می‌شود” نوشته مارشال برمن، کاوشی عمیق در تجربه مدرنیته و تأثیرات دوگانه آن بر زندگی انسان‌هاست. برمن مدرنیته را نیرویی جهانی می‌بیند که با خلق فرصت‌هایی برای پیشرفت و خلاقیت، همزمان ثبات و هویت سنتی را به چالش می‌کشد. او با بهره‌گیری از آثار گوته، مارکس، بودلر، و نویسندگان روس، نشان می‌دهد که چگونه انسان مدرن در گردابی از تغییر، تضاد و ابهام گرفتار شده است. این کتاب از پنج بخش اصلی تشکیل شده که هر یک جنبه‌ای از مدرنیته را از منظر ادبی و تاریخی بررسی می‌کند: از تراژدی توسعه در “فاوست” گوته تا مدرنیسم خیابان‌های پاریس و نیویورک. برمن استدلال می‌کند که مدرنیته، با همه ویرانگری‌اش، می‌تواند الهام‌بخش باشد، مشروط بر اینکه انسان‌ها راهی برای تسلط بر آن بیابند.

مقدمه

مدرنیته، این تجربه عظیم و جهانی، زندگی بشر را در چند قرن گذشته زیر و رو کرده است. مارشال برمن در کتاب “همه چیز که جامد است به هوا تبدیل می‌شود”، این پدیده را نه فقط به‌عنوان یک فرآیند اجتماعی یا اقتصادی، بلکه به‌مثابه یک مائستروم (گرداب) پرتلاطم توصیف می‌کند که همه چیز را در خود می‌کشد: از باورها و سنت‌ها گرفته تا شهرها و انسان‌ها. او مدرنیته را دو چهره می‌بیند: چهره‌ای که وعده ماجراجویی، قدرت و تحول می‌دهد، و چهره‌ای که تهدید به نابودی همه چیزهایی می‌کند که برایمان آشناست. این کتاب تلاشی است برای فهم این پارادوکس و نشان دادن اینکه چگونه انسان مدرن می‌تواند در این دنیای متغیر، جایگاهی برای خود بیابد.

برمن با نگاهی چندوجهی، از ادبیات و فلسفه بهره می‌گیرد تا تجربه مدرنیته را زنده کند. او از “فاوست” گوته شروع می‌کند، جایی که توسعه به بهای تراژدی انسانی پیش می‌رود، و به خیابان‌های پاریس در آثار بودلر می‌رسد، جایی که زندگی شهری به یک تجربه زیبایی‌شناختی تبدیل می‌شود. انگیزه برمن روشن است: او می‌خواهد ما را با ریشه‌های مدرنیته‌مان آشتی دهد، تا نه تنها آن را بفهمیم، بلکه بتوانیم در آن زندگی کنیم و آن را به نفع خود شکل دهیم. این کتاب برای هر کسی که در پی درک عمیق‌تر این تجربه جهانی است، دعوتی است به تأمل و گفتگو.

این اثر، با لحنی پرشور و در عین حال خودانتقادی، ما را به قلب مدرنیته می‌برد. برمن از ما می‌خواهد که هم شگفتی‌های این عصر را ببینیم و هم زخم‌هایش را، و در این میان، راهی برای زیستن در این پارادوکس بیابیم. او با کاوش در گذشته، به ما نشان می‌دهد که چگونه می‌توانیم آینده را بسازیم، و این شاید بزرگ‌ترین هدیه این کتاب به خوانندگانش باشد.

مدرنیته، به قول برمن، ما را به جهانی می‌برد که “همه چیز که جامد است به هوا تبدیل می‌شود”. این عبارت، که از مارکس وام گرفته شده، جوهره کتاب است: جهانی که در آن هیچ چیز پایدار نیست، اما همین بی‌ثباتی، بستری برای خلاقیت و نوآوری فراهم می‌کند. این کتاب نه تنها یک تحلیل تاریخی، بلکه یک تجربه زنده است که ما را به درون این گرداب می‌کشاند.

اهمیت این اثر در این است که ما را وادار می‌کند خودمان را در آینه مدرنیته ببینیم: نه به‌عنوان قربانیان منفعل، بلکه به‌عنوان بازیگرانی که می‌توانند این صحنه را تغییر دهند. برمن با این کار، پلی میان گذشته و حال می‌زند و ما را به آینده‌ای امیدوار می‌کند که در آن، انسان مدرن می‌تواند خانه‌ای در این دنیای پرآشوب بیابد.

تحلیل و خلاصه فصل‌ها

بخش اول: فاوست گوته: تراژدی توسعه

“فاوست” گوته، که برمن آن را سرآغاز کاوش خود قرار داده، داستان انسانی است که در جستجوی دانش و قدرت، خود و جهانش را دگرگون می‌کند. فاوست، در ابتدا رویاپردازی تنها است که از محدودیت‌های زندگی‌اش به ستوه آمده. او با مفیستوفلس، شیطانی که تجسم پارادوکس‌های مدرنیته است، پیمان می‌بندد تا به تجربه‌ای بی‌پایان دست یابد. این پیمان، او را از یک روشنفکر منزوی به عاشقی پرشور و سپس توسعه‌دهنده‌ای بی‌رحم تبدیل می‌کند.

در مرحله عاشقی، فاوست با گرچن روبه‌رو می‌شود، دختری که نماد “جهان کوچک” سنت است. عشق او به گرچن، که با فریب و ویرانی پایان می‌یابد، نشان‌دهنده هزینه‌های انسانی توسعه است. برمن این بخش را به‌عنوان تراژدی شخصی و اجتماعی می‌بیند: فاوست با نابود کردن گرچن، بخشی از خود را نیز از دست می‌دهد. اینجا، مدرنیته به‌عنوان نیرویی دوگانه ظاهر می‌شود که هم رهایی‌بخش است و هم ویرانگر.

در نقش توسعه‌دهنده، فاوست زمین‌ها را تسخیر می‌کند و شهرها می‌سازد، اما این پیشرفت با قربانی کردن زندگی‌های ساده، مانند فیلمن و بائوکیس، همراه است. برمن استدلال می‌کند که فاوست، نماد انسان مدرن است که در پی توسعه، نه تنها طبیعت، بلکه انسانیت را نیز فدا می‌کند. این بخش، تراژدی توسعه را به تصویر می‌کشد: جهانی که در آن پیشرفت، به بهای از دست دادن معنا و ارتباط انسانی به دست می‌آید.

فاوست در پایان، از توسعه‌دهنده‌ای پیشرو به چهره‌ای منسوخ تبدیل می‌شود. برمن این را نشانه‌ای از چرخش ironic مدرنیته می‌داند: همان نیروهایی که او را به اوج می‌رسانند، او را نابود می‌کنند. این بخش، پرسشی بنیادین مطرح می‌کند: آیا توسعه‌ای که همه چیز را در خود می‌بلعد، می‌تواند پایدار بماند؟

برمن با تحلیل “فاوست”، ما را به تأمل در هزینه‌های مدرنیته دعوت می‌کند. او نشان می‌دهد که چگونه انسان مدرن، مانند فاوست، در تلاش برای تسلط بر جهان، خود را در تضادهایی عمیق گرفتار می‌بیند: بین خلاقیت و تخریب، بین آرزو و واقعیت.

بخش دوم: همه چیز که جامد است به هوا تبدیل می‌شود: مارکس، مدرنیسم و مدرنیزاسیون

در این بخش، برمن به سراغ کارل مارکس می‌رود، کسی که مدرنیته را با شوری بی‌مانند توصیف کرده است. مارکس در “مانیفست کمونیست”، جهانی را به تصویر می‌کشد که در آن “همه چیز که جامد است به هوا تبدیل می‌شود”. برمن این “چشم‌انداز ذوب‌شونده” را هسته مدرنیته می‌داند: جهانی که در آن سنت‌ها، باورها و روابط اجتماعی به سرعت از هم می‌پاشند.

مارکس بورژوازی را ستایش می‌کند، نه به خاطر ثباتش، بلکه به خاطر dinamism بی‌وقفه‌اش. این طبقه، با نوآوری مداوم در تولید و تخریب ساختارهای کهنه، جهان را دگرگون کرده است. اما برمن نشان می‌دهد که این ستایش، همراه با irony است: بورژوازی، همان‌طور که خلق می‌کند، خود را نیز نابود می‌کند. این پارادوکس، جوهره مدرنیسم مارکس است.

برمن به ایده “برهنگی” در اندیشه مارکس می‌پردازد: مدرنیته، انسان‌ها را از پوشش‌های سنتی‌شان جدا می‌کند و آنها را وادار می‌کند با شرایط واقعی زندگی‌شان روبه‌رو شوند. این برهنگی، هم رهایی‌بخش است و هم دردناک؛ انسان مدرن، بی‌حفاظ در برابر نیروهای عظیم بازار و فناوری قرار می‌گیرد. مارکس این را فرصتی برای خودآگاهی می‌بیند، اما برمن هشدار می‌دهد که این برهنگی می‌تواند به nihilism منجر شود.

مارکس همچنین از “از دست دادن هاله” سخن می‌گوید: روشنفکران و هنرمندان، که زمانی مقدس شمرده می‌شدند، در مدرنیته به کارگرانی در خدمت بازار تبدیل می‌شوند. برمن این را نشانه‌ای از دموکراتیزه شدن فرهنگ می‌داند، اما همزمان، از فقدان معنایی که به دنبال دارد، ابراز نگرانی می‌کند. این بخش، مارکس را نه فقط یک نظریه‌پرداز اقتصادی، بلکه یک modernist واقعی معرفی می‌کند که با تضادهای مدرنیته دست‌وپنجه نرم می‌کند.

در پایان، برمن به این پرسش می‌رسد که اگر بورژوازی سرنگون شود، آیا کمونیسم نیز در این هوای مدرن ذوب نخواهد شد؟ او استدلال می‌کند که مارکس، با همه امیدش به “انسان‌های نوین”، این خطر را می‌دید و ما را به تأمل در این irony دعوت می‌کند. این بخش، مدرنیته را به‌عنوان یک فرآیند باز و ناتمام نشان می‌دهد که پاسخ‌هایش به اندازه پرسش‌هایش پیچیده‌اند.

بخش سوم: بودلر: مدرنیسم در خیابان‌ها

شارل بودلر، شاعر پاریسی، در این بخش به‌عنوان کاشف زیبایی و آشوب خیابان‌های مدرن معرفی می‌شود. برمن بودلر را صدای مدرنیسم شهری می‌داند که زندگی در پاریس قرن نوزدهم را به یک تجربه aesthetic و احساسی تبدیل کرد. او با ایده “فلانور”، گشت‌زنی که خیابان‌ها را تماشا می‌کند و از آن‌ها الهام می‌گیرد، مدرنیته را در لحظه‌های روزمره می‌جوید.

در “چشمان فقرا”، بودلر تضاد طبقاتی و درونی انسان مدرن را به تصویر می‌کشد. زوجی عاشق در بلواری شیک نشسته‌اند، اما نگاه‌های گداها این آرامش را برهم می‌زند. برمن این را نشانه‌ای از پارادوکس مدرنیته می‌بیند: شهر مدرن، با همه زیبایی‌اش، فقر و جدایی را نیز آشکار می‌کند. بودلر این تضاد را نه انکار می‌کند و نه حل می‌کند، بلکه آن را به شعر بدل می‌سازد.

در “از دست دادن هاله”، بودلر از روشنفکری می‌گوید که در شلوغی خیابان، sanctity خود را از دست می‌دهد اما انرژی جدیدی می‌یابد. برمن این را لحظه‌ای کلیدی در مدرنیسم می‌داند: هنرمند مدرن، از برج عاجش به خیابان می‌آید و در آشوب ترافیک، خلاقیت می‌جوید. این داستان، با طنزی تلخ، نشان می‌دهد که چگونه مدرنیته، مقدسات را profane می‌کند اما همزمان، امکانات جدیدی می‌آفریند.

بودلر همچنین heroism زندگی مدرن را ستایش می‌کند: نه در میدان جنگ، بلکه در خیابان‌ها، جایی که انسان‌ها با شجاعت روزمره‌شان زندگی می‌کنند. برمن استدلال می‌کند که بودلر، با این نگاه، مدرنیته را از یک تهدید به یک فرصت تبدیل می‌کند. او خیابان را صحنه‌ای می‌بیند که در آن، انسان مدرن می‌تواند خود را بازآفرینی کند.

این بخش، با تحلیل آثار بودلر، مدرنیته را به‌عنوان یک تجربه sensory و collective نشان می‌دهد. برمن از ما می‌خواهد که مانند فلانور بودلر، به خیابان‌ها برویم و در آن‌ها، هم زیبایی و هم زشتی مدرنیته را ببینیم. اینجا، شهر نه فقط مکانی برای زندگی، بلکه فضایی برای خلق و کشف است.

بخش چهارم: پترزبورگ: مدرنیسم توسعه‌نیافتگی

سن‌پترزبورگ، شهری که پتر کبیر آن را از مرداب‌ها ساخت، در این بخش به‌عنوان نماد مدرنیسم توسعه‌نیافتگی بررسی می‌شود. برمن این شهر را “شهر غیرواقعی” می‌نامد: جایی که آرزوهای مدرنیزاسیون از بالا، با واقعیت عقب‌ماندگی درهم می‌آمیزد. این تضاد، پترزبورگ را به آزمایشگاهی برای تجربه مدرنیته تبدیل کرده است.

در “اسب‌سوار برنزی” پوشکین، پتر کبیر به‌عنوان خدایی زمینی ظاهر می‌شود که شهر را می‌سازد، اما طبیعت و مردم در برابر او反抗 می‌کنند. برمن این شعر را نشانه‌ای از مبارزه بین مدرنیزاسیون آمرانه و مقاومت انسانی می‌بیند. یوگنی، قهرمان داستان، نماد “انسان کوچک” است که در برابر قدرت عظیم، dignity خود را طلب می‌کند.

گوگول در “نوسکی پروسپکت”، خیابان اصلی پترزبورگ را به‌عنوان صحنه‌ای جادویی و در عین حال گمراه‌کننده توصیف می‌کند. برمن این را بازتابی از وعده‌های توخالی مدرنیته می‌داند: خیابان، با همه splendor خود، انسان‌ها را به سوی رویاهایی می‌کشاند که هرگز تحقق نمی‌یابند. اینجا، مدرنیته نه تنها پیشرفت، بلکه illusion را نیز به ارمغان می‌آورد.

داستایفسکی در “یادداشت‌هایی از زیرزمین”، مرد زیرزمینی را معرفی می‌کند که در نوسکی پروسپکت، به دنبال recognition می‌گردد اما با تحقیر روبه‌رو می‌شود. برمن این را نمادی از مبارزه طبقاتی و درونی در مدرنیته می‌بیند: انسان مدرن، در جستجوی هویت، با بیگانگی مواجه می‌شود. کریستال پالاس، که داستایفسکی آن را نقد می‌کند، نماد مدرنیزاسیونی است که individuality را سرکوب می‌کند.

در “پترزبورگ” بیلی، انقلاب 1905 به تصویر کشیده می‌شود: شهری که در آن مدرنیته و آشوب درهم می‌آمیزند. برمن این رمان را اوج مدرنیسم توسعه‌نیافتگی می‌داند، جایی که “حس پرتگاه”، تجربه اصلی انسان مدرن است. پترزبورگ، با همه تضادهایش، نشان می‌دهد که چگونه مدرنیته در جوامع عقب‌مانده، هم امید می‌آفریند و هم ناامیدی.

بخش پنجم: در جنگل نمادها: یادداشت‌هایی درباره مدرنیسم در نیویورک

نیویورک، به‌عنوان پایتخت مدرنیته قرن بیستم، در این بخش مورد کاوش قرار می‌گیرد. برمن این شهر را “جنگلی از نمادها” می‌نامد: جایی که خلاقیت، تخریب و بازآفرینی در کنار هم قرار دارند. او از رابرت موزس شروع می‌کند، توسعه‌دهنده‌ای که با بزرگراه‌ها و پارک‌ها، نیویورک را بازسازی کرد اما محله‌ها را ویران ساخت.

موزس، با پروژه‌هایی مانند کراس-برانکس اکسپرس‌وی، نماد مدرنیته‌ای است که mobility را بر community ترجیح می‌دهد. برمن این را تراژدی توسعه مدرن می‌بیند: بزرگراه‌ها، با همه کارآمدی‌شان، انسان‌ها را از هم جدا می‌کنند. اما او موزس را صرفاً یک villain نمی‌بیند؛ او روح مدرنیته است که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت.

در دهه 1960، خیابان‌ها به صحنه‌ای برای modernism مردمی تبدیل شدند. جنبش‌های اجتماعی، هنر خیابانی و موسیقی، نیویورک را به فضایی برای dialogue و اعتراض بدل کردند. برمن این را “فریادی در خیابان” می‌نامد: انسان مدرن، در برابر نیروهای عظیم، حضور خود را اعلام می‌کند. این جنبش‌ها، مدرنیته را از بالا به پایین بازتعریف کردند.

در دهه 1970، نیویورک به سوی بازیافت محله‌ها و هنرهای عمومی رفت. دیوارنگاره‌ها و مجسمه‌ها، مانند آثار ریچارد سرا، شهر را به فضایی برای تأمل تبدیل کردند. برمن این را نشانه‌ای از بازگشت به “خانه” می‌داند: تلاش برای یافتن معنا در میان آشوب مدرنیته. نیویورک، با همه پیچیدگی‌هایش، نشان می‌دهد که چگونه انسان مدرن می‌تواند در این جنگل نمادها، جایگاهی برای خود بیابد.

این بخش، با کاوش در تجربه نیویورک، مدرنیته را به‌عنوان یک فرآیند زنده و چندلایه نشان می‌دهد. برمن از ما می‌خواهد که این شهر را نه فقط ببینیم، بلکه در آن شرکت کنیم: در خیابان‌هایش راه برویم، صداهایش را بشنویم و داستان‌هایش را بسازیم.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی کلی

“همه چیز که جامد است به هوا تبدیل می‌شود”، کاوشی عمیق در قلب مدرنیته است: جهانی که در آن همه چیز در حال ذوب شدن است، اما همین بی‌ثباتی، بستری برای خلاقیت و تحول فراهم می‌کند. برمن، با نگاهی به گوته، مارکس، بودلر، و شهرهایی چون پترزبورگ و نیویورک، نشان می‌دهد که مدرنیته یک پارادوکس است: هم ویرانگر و هم الهام‌بخش، هم تهدید و هم فرصت.

این کتاب ما را به تأمل در تجربه خودمان دعوت می‌کند. برمن استدلال می‌کند که مدرنیته، با همه آشوبش، می‌تواند خانه‌ای برای ما باشد، مشروط بر اینکه یاد بگیریم در آن زندگی کنیم و آن را شکل دهیم. او از “فاوست” می‌گوید که توسعه را به بهای انسانیت پیش برد، اما همزمان از بودلر می‌آموزد که چگونه در خیابان‌ها زیبایی بیافرینیم.

تأثیر این کتاب در این است که ما را از تماشاگران منفعل به بازیگران فعال تبدیل می‌کند. برمن نشان می‌دهد که مدرنیته یک فرآیند باز است: نه پایان‌یافته، نه از پیش تعیین‌شده. او ما را به آینده‌ای امیدوار می‌کند که در آن، انسان مدرن می‌تواند با پذیرش تضادها، راه خود را بیابد.

اهمیت این اثر در زنده کردن ریشه‌های مدرنیته است. برمن از ما می‌خواهد که نه تنها گذشته را بفهمیم، بلکه حال را نیز تجربه کنیم: در خیابان‌ها قدم بزنیم، با دیگران گفتگو کنیم و در این دنیای متغیر، معنا بسازیم. این کتاب، دعوتی است به زیستن در مدرنیته با همه وجود.

در نهایت، برمن به ما می‌آموزد که مدرنیته، با همه زخم‌هایش، ارزش جنگیدن دارد. او پیشنهاد می‌کند که با تسلط بر این گرداب، می‌توانیم هم از شگفتی‌هایش لذت ببریم و هم از تهدیدهایش در امان بمانیم. این شاید بزرگ‌ترین درس این کتاب باشد: مدرنیته، خانه ماست، اگر جرات کنیم آن را بسازیم.

تحلیل و ارزیابی

“همه چیز که جامد است به هوا تبدیل می‌شود” اثری برجسته در مطالعات مدرنیته است. نقاط قوت آن در تحلیل چندرشته‌ای، استفاده از مثال‌های ادبی و تاریخی غنی، و ارائه دیدگاهی تازه و پرشور نهفته است. برمن با ترکیب آثار گوته، مارکس و بودلر، تصویری جامع از مدرنیته ارائه می‌دهد که هم ذهن را به چالش می‌کشد و هم احساسات را برمی‌انگیزد.

یکی از نقاط قوت این کتاب، توانایی آن در زنده کردن تجربه مدرنیته است. برمن نه تنها تحلیل می‌کند، بلکه خواننده را به درون این تجربه می‌کشاند: از خیابان‌های پاریس تا بزرگراه‌های نیویورک. این رویکرد، کتاب را از یک متن نظری به یک سفر احساسی تبدیل می‌کند که برای هر خواننده‌ای قابل لمس است.

با این حال، کتاب خالی از ضعف نیست. تمرکز بیش از حد بر آثار ادبی خاص و شهرهای غربی، تجربه مدرنیته در فرهنگ‌های غیرغربی را نادیده می‌گیرد. این محدودیت، دامنه جهانی بودن ادعاهای برمن را کم‌رنگ می‌کند. همچنین، گاهی تحلیل‌ها بیش از حد به optimism متمایل می‌شوند و عمق تاریکی‌های مدرنیته را کمتر کاوش می‌کنند.

تأثیر این کتاب بر مطالعات فرهنگی و اجتماعی غیرقابل انکار است. برمن با بازتعریف مدرنیسم به‌عنوان یک فرآیند زنده و مردمی، راه را برای گفتگوهای جدید باز کرده است. این اثر، نه تنها برای محققان، بلکه برای هر کسی که در دنیای مدرن زندگی می‌کند، منبعی ارزشمند است.

در نهایت، این کتاب با دنیای واقعی هم‌راستاست: از مبارزات اجتماعی نیویورک دهه 60 تا تلاش برای بازسازی محله‌ها، برمن نشان می‌دهد که مدرنیته چیزی است که ما هر روز تجربه می‌کنیم. او ما را به دیدن خودمان در این داستان دعوت می‌کند، و این شاید بزرگ‌ترین دستاوردش باشد.

اشتراک‌گذاری مقاله

مطالب مرتبط
خلاصه کتاب رنگ، فضا و سبک اثر کریس گریملی و میمی لاو

خلاصه کتاب رنگ، فضا و سبک اثر کریس گریملی و میمی لاو

خلاصه کتاب “چشمان پوست” اثر یوهانی پالاسما

خلاصه کتاب “چشمان پوست” اثر یوهانی پالاسما

خلاصه کتاب "شبح: ساختن یک دیدگاه معماری"

خلاصه کتاب “شبح: ساختن یک دیدگاه معماری”

خلاصه کتاب زیبایی ضروری اثر کلود فایت براگدون

خلاصه کتاب زیبایی ضروری اثر کلود فایت براگدون

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات آجر نسوز AI تماس